آگاهی نسبت به سیستم قضائی کانادا به ما کمک میکند که در هر مسئله حقوقی به نهاد و قانونهای مرتبط به آن مراجعه کنیم. در این مقاله بر آنیم که شما را تا حدودی با سیستم قضائی کانادا آشنا کنیم تا بتوانید نگرش بهتری به این سیستم داشته باشید.
به طور کلی سیستم قضائی کانادا از دو بخش تشکیل میشود:
- – ارگان های قانونگذاری
- – دادگاه ها
براساس قانون اساسی کانادا، دادگاهها ارگانهای مستقلی هستند. این بدان معنا است که سیاستمداران نمی توانند اثری در روند کار و تصمیم گیری دادگاهها بگذارند و نمیتوانند در رابطه با چگونگی ِاعمال قانون دخالت کنند. از طرف دیگر، دادگاهها نمیتوانند قانون وضع کنند و تنها باید قانونی که دولت وضع میکند را تفسیر و اعمال کنند. به طور ایدهآل، میتوان گفت که دادگاهها و دولت، قدرت یکدیگر را محدود میکنند و برای یکدیگر توازن ایجاد میکنند. به این ترتیب عدالت برقرار میشود یا حداقل امیدوارند که عدالت برقرار شود.
ساختار سیاسی کانادا همانند فرم دولت در انگلستان، دمکراسی پارلمانی است. به طور کلی دولت به سه طبقه تقسیم میشود:
- – فدرال
- – استانی
- – شهری
هر طبقه برای خود، قدرت وضع قانون و اجرای آن را دارد. معمولاً این قدرت است که میتواند از دخالت هرطبقه در امور طبقه دیگر جلوگیری کند. به طور مثال شهرها و استانها، هیچگاه در وضع قوانین جزایی دخالت نمیکنند و دولت فدرال و استانی نیز در تصویب مصوبههایی به مانند تعداد حیوانات خانگی، یا این که خیابان یک طرفه باشد، دخالت نمیکنند.
آنطور که مشاهده میشود، قوانین در پارلمان فدرال و قوههای قانونگذاری استانی وضع میشود و دادگاهها آنها را تفسیر و اجرا میکنند. البته این نکته را باید مورد توجه قرار داد که دادگاهها یا به علت ضعف تنظیم و تدوین قوانین و یا به علت دانش قضایی، در بعضی موارد بهجای تفسیر قانون به وضع قوانین می پردازند. قدرت و حاکمیت دولت های کانادا از قانون اساسی سرچشمه میگیرد. قانون اساسی کانادا از قانون اساسی انگلستان الهام گرفته است و شامل قوانین مصوب سال 1876 میلادی و همچنین “ بیانیه حقوق و آزادی های کانادا” میباشد.
قانون اساسی دو طبقه دولت فدرال و دولت های استانی را به وجود آورده است. اما طبقه سوم، طبقه شهری است که دستاورد دولتهای استانی است. به تفسیر دیگر دولت های شهری یا محلی تنها میتوانند در مواردی که دولتهای استانی به آنها اجازه میدهند قانونگذاری کنند.
بیانیه حقوق و آزادیهای کانادا، قدرت قانونگذاران را مشخص و برای فعالیت دولتها در زمینه حقوق و آزادیهای اساسی شهروندان کانادا، محدودیتهایی ایجاد کرده است. این حقوق شامل حقآزادی و برابری، آزادی مذهب، آزادی بیان، آزادی عضویت در گروههای مختلف و اصل برائت میباشد.
بر خلاف آنچه تصور میشود، حقوق ذکر شده در “بیانیه حقوق و آزادیهای کانادا”، تنها از حقوق مردم در مقابل دولت و یا نمایندگان دولت دفاع میکند و از حقوق مردم در مقابل شهروندان دیگر دفاع نمیکند. مثلاً اگر قانون یا عمل دولت به پلیس قدرت بازرسی نامحدود خانه را بدهد، دادگاه از “بیانیه حقوق و آزادیهای کانادا” در جهت لغو عمل ذکر شده استفاده میکند. ولی اگر یک شهروند یا کسبه حقوق اساسی شهروند دیگری را پایمال کند، معمولا حقوق جزایی آن استان به کار گرفته میشود و حقوق مندرج در بیانیه قابل استفاده نخواهد بود.
وجود سیستم قضایی کبِک که به “Civil law” معروف میباشد، باعث ایجاد دو دسته قانون در سیستم قضایی کانادا شده است که به نام های “Common Law” قانون عرفی و “Civil law” قانون نوشتاری معروف هستند. تفاسیر دادگاهها از قوانین در مرور زمان سیستم عرفی را به وجود میآورد. در حالیکه در سیستم قانون نوشتاری، هرچند تفاسیر قبلی دادگاهها مورد استفاده قرار میگیرد ولی بیشتر، دادگاهها بر حقوق نوشتاری تکیه میکنند.
از آنجائیکه شما نیز متوجه شدهاید، مرزهای بین دولتهای مختلف و دادگاهها دقیقاً مشخص نیست و باعث پیچیده شدن این موضوع برای شهروندان شده است. سعی ما بر آن است که در مقالات بعدی نگاهی بر نقش و جایگاه دولتهای فدرال و استانی و دادگاهها داشته باشیم، تا بتوانیم اطلاعات مناسبی را در مورد سیستم قضائی کشور کانادا به شما عزیزان ارائه دهیم.