دریاچه فالکون یکی از مناطق دیدنی در جنوب شرقی مانیتوبا است اما این زیبایی با ماجرای مرموز فرود دو سفینه در این دریاچه ادغام شده است. مشاهده سفینه همواره جزو موضوعاتی بوده که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. انسانهای امروزی همچنان منتظرند که روزی تخیلات دوره کودکی آنها به واقعیت بپیوندد، اتفاقی که براساس شواهد و گفتهها برای «استِفان میکالاک» پنجاه و یک ساله اهل مانیتوبا رخ داد. او ادعا میکرد که در تاریخ 20 می 1967، دو شیء را در دریاچه فالکون دیده که از حفره بزرگی که روی آنها قرار داشته، حجم زیادی گاز خارج میشده است. شاید در آن لحظه کسی حرفش را باور نکرد، تا این که نشانه سوختگیهای جدی روی بدن او، شاهد گفتههایش شد. براساس گفتههای استِفان این وسیله فضایی روی زمین نماند و بعد از چند دقیقه دوباره پرواز کرد. البته ماجرا به همین جا ختم نشد. چند هفته بعد او به دلیل درد زیادی که در بدنش احساس میکرد به بیمارستان مراجعه نمود. این بار اظهارات وی درباره دیدن سفینه فضایی باعث شد که پلیس برای بررسی ابعاد این ماجرا وارد عمل شود. نیم دایره باقی مانده از سفینه فضایی روی زمین و برخی شواهد دیگر پلیس را کنجکاو کرد که بیشتر این موضوع را بررسی کند.
تحقیقات پلیس آغاز شد اما به دلیل دیر باور بودن داستان استِفان و این که او در وهله اول نتوانست محل دقیق فرود سفینه را مشخص کند، تحقیقات تا حدودی با مشکل مواجه شد. او در روز حادثه از همکاری با پلیس امتناع کرد و حتی اجازه نداد که حتی یکی از افسران پلیس، بدن او را مشاهده نماید. همین موضوع سبب شد که پلیس در گزارش بررسیهای خود شرایط فیزیکی وی را این گونه اعلام کند: «فرد مورد نظر، مادهای سفید و سیاه که احتمالا ذغال چوب بوده را به سینه خود مالیده است.» ناقص بودن گزارش افسر پلیس، ناتوانی او در شناسایی محل فرود سفینه و مطلع شدن پلیس از مست بودنش در شب قبل از حادثه، باعث شد این مورد تحقیقاتی با فراز و نشیبهای زیادی که داشت به کندی بررسی شود. اما بالاخره استِفان توانست چند روز بعد محل دقیق فرود سفینه را تشخیص دهد. این پرونده برای اولین بار در نوامبر سال 1992 و در چهار بخش منتشر شد.
روایت استِفان؛ بیتناقض در طول زمان
وقتی این ماجرا در میان مردم و رسانهها و پلیس به یک موضوع جنجالی تبدیل شد، استِفان به عنوان تنها مدعی مشاهده سفینه فضایی فقط میگفت: «این رویداد زندگی ما را کاملا تغییر خواهد داد» و از مردم و پلیس میخواست که این موضوع را پیگیری کنند. او در سن 83 سالگی فوت شد و در آن زمان اعتراف کرد که بهتر بود هیچ وقت چیزی نمیگفت. وی با اشاره به این که در آن زمان نسبت به وقوع این حادثه احساس مسئولیت میکرده، اضافه کرد: «من میخواستم شخص دیگری از دیدن این واقعه صدمه نبیند به همین خاطر درباره آن صحبت کردم.»
بعد از سالها پلیس با پرس و جو درباره شرایط روحی استِفان، پرونده را از سر گرفت. با توجه به اظهارات همکلاسیهای استِفان، او در کودکی مورد آزار قرار گرفته بود. موضوع جالب درباره این پرونده آن بود که او هیچ وقت درباره فرا زمینی بودن سفینه و یا موجودات فرا زمینی صحبت نکرده است چرا که هیچ مدرکی مبنی بر فرا زمینی بودن سفینه وجود ندارد. نکته جالب دیگر درباره استِفان و داستانش این است که او در طول زمان حتی کلمهای از اعترافات خود را تغییر نداده و در 300 صفحه مدارک موجود از روایت این داستان، هیچ تناقضی به چشم نمیخورد.
مرگ استِفان و پروندهای که حل نشد
استِفان به عنوان یک زمین شناس آماتور، همواره رویای سرمایهگذاری در اطراف دریاچه فالکون را در سر داشت و با توجه به گفتههای شاهدان محلی، معمولا در این منطقه دیده میشده است. او مدعی بود دو وسیله را دیده که یکی از آنها روی صخرهای بزرگ فرود آمده و دیگری برای چند دقیقه در آسمان ساکن مانده و دوباره از زمین دور شده است. او از نور زیادی که از داخل این وسیلهها بیرون میآمده، صحبت میکرد و از صدایی که مکانیکی و همراه با خش خش هوا بوده است. او همچنین ادعا میکرده که به سفینهها نزدیک شده و درباره فلز به کار رفته در آنها گفته که شبیه فلزهای به کار رفته در کشتی بوده است. استِفان اظهار کرده بود که به یکی از این سفینهها دست زده و باعث شده که دستکشهایش ذوب شوند. او همچنین متوجه وجود صفحهای عقربهدار روی این وسیله شده و کمی بعد نیز انفجاری مهیب او را پرت میکند که وی از سوختن لباسهایش در جریان انفجار نیز صحبت کرده است. همانطور که قبلا اشاره شد او برای معالجه سوختگیها به بیمارستان مراجعه کرد و تا هفتهها از درد آن، رنج کشید.
استِفان خیال پرداز نبود
این پرونده توسط گروهی از دولتمردان و مقامات عالی رتبه مورد بررسی قرار گرفت. حتی کار به جایی رسید که تعدادی از افسران نیروی هوایی آمریکا برای بررسی این پرونده به کمک پلیس کانادا آمدند. «رودوسکی» یکی از افسرهای آمریکایی در یادداشتی اعلام کرد که مسئله «غیر قابل توضیح است» و ادامه داد که حادثه دریاچه فالکون بهترین سوژه برای مستند پلیس کانادا است. همین اظهارات بهانهای شد تا بار دیگر پرونده به جریان بیفتد. بسیاری از لباسها و اشیایی که در محل حادثه ضبط شده بودند، مجددا مورد بررسی قرار گرفتند اما همچنان مشخص نشد چه چیزی باعث سوختگی آنها شده است. با توجه به بررسی نمونه خاک نیم دایره به جا مانده از سفینه و مطابقت آن با خاک روی لباس استِفان، مشخص شد که مقدار زیادی مواد رادیو اکتیو روی لباسهای او وجود دارد. از طرف دیگر، سنگی که نزدیک به محل وقوع حادثه قرار داشت نیز در طول یک سال ورقه ورقه شد، که همین موضوع نشان دهنده وجود مواد رادیواکتیو است.
رودوسكى در توضیح بررسی شخصیت استِفان گفت: «دكترها بررسى بسيار دقيقی از او به عمل آوردند و حتى او را به روانكاو هم معرفی کردند و مشخص شد او يك فرد كاملا عملگرا و غير خيال پرداز است و داستان سرايي نمىكند.»
Join the Conversation