این موضوع که زنان در طول تاریخ و حتی در کشورهای پیشرفتهای همچون کانادا از حقوقی برابر با مردان محروم بودهاند قابل انکار نیست. از ابتدای تشکیل کانادا، زنان تلاش بیوقفهای برای دستیابی به برابری جنسیتی انجام دادهاند. مشارکت آنان منجر به تغییرات عظیمی گردید که اکنون به عنوان اساسیترین ارزش جامعه کانادا شناخته میشود؛ از جمله بهرهمندی از حمایت قانون، حق رای دادن، قوانین تعرضجنسی، حق مالکیت، و حق دستمزد عادلانه.
کانادا حقوق زنان را به عنوان بخشی از حقوق اساسی بشر میشناسد. یکی از قدیمیترین گامهایی که برای برابری حقوق زنان در کانادا برداشته شد، قانونی شدن حق مالکیت برای زنان متاهل بود. بر اساس این قانون که در سال 1884 در استان آنتاریو اجرا شد، زنان متاهل اجازه داشتند تا برای خرید اموال غیرمنقول، طرف معامله قرار گیرند. تا پیش از اجرای این قانون، زنان ممنوع از خرید و فروش ملک در کانادا بودند.
شاید یکی از بزرگترین گامها برای اجرای عدالت جنسیتی در کانادا، تصویب قانون 1929 و به رسمیت شناختن زنان به عنوان یکی از موضوعات تحت حمایت قانون بود. از آن زمان به بعد زنان به عنوان یک «شخص» به رسمیت شناخته شدند و یک سال بعد و در سال 1930، کرین ریی ویلسون توانست نخستین زنی باشد که به عضویت مجلس سنا برگزیده شد. او نخستین زن سیاستمدار کانادایی محسوب میشود. در ابتدای قرن بیستم، زنان از حق رای دادن در انتخابات استانی و فدرال محروم بودند.
این نوع برخورد با زنان در سال 1916 با اعطای حق رای به آنان در استانهای مانیتوبا، ساسکاچوان و آلبرتا تغییر کرد. بریتیش کلمبیا و آنتاریو نیز در سال 1917 حق رای برای زنان را به رسمیت شناختند. در همان سال کانادا، قانون انتخابات زمان جنگ را به تصویب رساند که در آن به زنان ارتشی و زنانی که بستگان مردی در نبردهای جنگ جهانی اول داشتند، حق رای داد. تا سال 1918 کلیه زنان سفید پوست در انتخابات فدرال حق رای داشتند. در این زمان هنوز استانهایی بودند که همچنان زنان در آنها حق رای دادن در انتخابات استانی نداشتند. به علاوه بسیاری از گروههای اقلیت از حق رای محروم بودند.
آخرین استانی که حق رای در انتخابات استانی را به زنان اعطا کرد، استان کبک بود که در سال 1940 این حق را برای زنان به رسمیت شناخت. سرزمینهای شمالغرب نیز آخرین قلمروی سرزمینی بود که در سال 1951 به زنان حق رای دادن داد. از سال 1947 حق رای به برخی گروههای اقلیت نیز اعطا شد و نهایتاً در 1960 کلیه اتباع کانادایی اعم از مردان و زنان بومی برخوردار از حق رای دادن شدند.
یکی دیگر از گامهای اساسی برای تحقق عدالت جنسیتی در حوزه کار و فعالیت، تصویب قانون عدالت استخدامی و همچنین قانون پرداخت پاداش عادلانه به زنان مستخدم در سال 1951 بود. هدف قانون عدالت استخدامی، حذف تبعیض از طریق وضع جریمه و تعیین آیین رسیدگی به شکایات استخدامی بود. قانون پاداش مستخدمان زن نیز به این منظور وضع شد تا برای کار زنان ارزشی برابر مردان قایل شود. سایر استانها و سرزمینهای کانادا نیز به سرعت از پیشقدمی آنتاریو پیروی کردند و قوانین مشابهی برای تضمین عدالت استخدامی برای زنان تصویب کردند. این امر منجر به آن شد که دولت فدرال سه قانون مهم را به تصویب برساند. نخست، تصویب قانون عدالت استخدامی در سال 1953 بود که مربوط به بخش خصوصی بود. دوم قانون پرداخت برابر مستخدمان زن در سال 1956 بود که تبعیض در پرداخت حقوق بر اساس جنسیت را غیرقانونی اعلام کرد. و نهایتاً قانون سوم قانون تساوی حقوق استخدامی در سال 1986 بود که مربوط به مستخدمانی بود که تحت مقررات فدرال استخدام شده بودند و کارفرمایان مکلف به شناسایی و حذف موانع غیرضروری در استفاده از فرصتهای شغلی گردیدند.
پیشرفت بزرگ دیگر در جهت تضمین حقوق زنان در کانادا، در زمینه تعرضات جنسی به زنان بود. تا پیش از 1983 تجاوز به عنف به عنوان رفتار کیفری خارج از چارچوب ازدواج تعریف میشد. بنابراین یک شوهر هیچگاه نمیتوانست به عنوان تجاوز جنسی همراه با زور و اکراه نسبت به همسرش، تحت تعقیب کیفری قرار گیرد و زن تنها میتوانست از رفتار شوهرش تحت عنوان رفتار تهاجمی شرم آور و خارج از نزاکت و یا عنوان کیفری کلی تهاجم و یا تهاجم منجر به آسیب بدنی شکایت کند.
جامعه کانادایی هنوز راه درازی برای دستیابی به عدالت جنسیتی در پیش دارد. اما برای کشوری که قدمت 150 ساله دارد این تغییرات اقداماتی بسیار جدی و موثر و سازگار و قطعا در مسیر درست بوده است.
Join the Conversation