هزاران سال پیش، تنها فرهنگهای خاصی، مانند موهاکها، برابریهایی مانند مادر تباری و انتخاب رؤسا را برای زنان جایز میدانستند.
در حال حاضر نیز مانند هزاران سال پیش، برخی از زنان سراسر جهان همچنان به تنفروشی میپردازند، مجبور میشوند بدون میلشان ازدواج کنند، هیچ گونه حق یا دسترسی به کنترل بارداری یا سقط جنین ندارند، دسترسی کمی به کسب تحصیلات دارند و به طور کامل و از نظر اقتصادی به مردان وابسته هستند.
با این حال، زنان کانادایی دستاوردهای قابل ملاحظهای را در طول هزاره گذشته و به خصوص طی 100 سال اخیر کسب کردهاند:
• در سال 1897، کلارا برت مارتین پس از مبارزهای طولانی توانست نخستین وکیل کانادایی زنی شود که قادر بود در سراسر امپراتوری بریتانیا به کار وکالت بپردازد. او توانست برقوانینی غلبه کند که مخالف وکالت زنان به دلیل جاذبه فیزیکی میان آنها و قضات و هیئت منصفه، غیر قابل اجتناب است. وی در مورد لایحهای در مجلس کانادا سخنرانی کرد تا قوانین کانادای علیا را که سدی در برابر زنان بود و اظهار میکرد تنها «اشخاص» (منظور مردان است) میتوانستند انتخاب شوند را از میان بردارد. همکلاسیها، اساتید، مردم و رسانهها او را تنها به این دلیل که در دانشکده حقوق ثبت نام کرده بود، مورد شماتت قرار دادند و به تمسخر کشیدند.
• در سال 1909، قانون کیفری اصلاح و ربودن زنان جرم محسوب شد. پیش از این، ربودن هر زنی که بیش از 16 سال سن داشت، قانونی بود مگر این که یک وارث تلقی میشد. مجازات دزدیدن یک گاو بسیار سنگینتر از ربودن یک زن وارث بود.
• در سال 1910، قانون کبِک ساعات کار زنان در صنعت نساجی را از 60 ساعت در هفته به 58 ساعت در هفته کاهش داد. این کار جزو نخستین اصلاحات قانونی جهت ساعات کار هفتگی زنان بود.
• در سال 1913، نخستین اتحادیه کارکنان وطنی و بومی در ونکوور تشکیل شد. در سال 1915، هلنا کاتریج اطمینان داد که با تصویب قانون معاملات و شورای کار ونکوور، دستمزدی مساوی با مردان برای آنها در نظر گرفته میشود. تلاش او جهت گردآوری گروهها و فعالیت کاری زنان موجب شد تا نخستین قانون حداقل دستمزد در سال 1918 به تصویب برسد.
• امیلی مورفی، که طرفدار حق رأی زنان بود، در سال 1916، نخستین قاضی زن کانادا شد.
• در سال 1917، در حالی که مردان کانادایی در جنگ جهانی اول میجنگیدند، بیش از ۳۵ هزار زن کانادایی در کارخانههای مهمات سازی مشغول کار بودند.
• زنان کانادایی (به استثنای زنان ملت اول)، توانستند در سال 1918 و پس از مبارزهای طولانی، حق رأی انتخابات فدرال را کسب کنند. این امتیاز پس از حق رأی محدودی بود که در سال قبل به آنها اعطا شده بود.
• در سال 1921، نخستین نماینده مجلس زن کانادا، آگنس مکفیل، چند برنامه موفقیت آمیز از جمله اصلاح زندانها و تدوین حقوق بازنشستگی را آغاز کرد. در همین سال، مجلس نخستین قانون مرخصی زایمان در کانادا را تصویب کرد.
• در سال 1921، نلی مککلانک در مجلس آلبرتا انتخاب شد و برای حقوق بازنشستگی، کمک هزینه مادران، حمایت قانونی از زنان بیوه، شرایط بهتر کارخانجات، حداقل دستمزد، کنترل زاد و ولد و موارد دیگر به مبارزه برخاست. آلبرتا نخستین استانی بود که دارای پرستاران بهداشت عمومی، بیمارستانهای شهری و خدمات دندانپزشکی و پزشکی رایگان برای کودکان بود.
• در سال 1922، مارتا بوئز از CJWC ساسکاچوان، نخستین زن گوینده رادیوی کانادا بین ماههای ژانویه و فوریه بود.
• در سال 1925، قانون طلاق فدرال تغییر کرد تا به زن اجازه دهد تحت همان شرایطی که مرد میتوانست زنش را طلاق دهد، از شوهرش طلاق بگیرد. پیش از این، زن باید خیانت همسرش را به همراه اَعمالی مانند لواط یا وحشیگری و خشونت همسرش به اثبات میرساند.
• در سال 1928، تیم المپیک کانادا برای نخستین بار شامل زنان نیز بود.
• در سال 1930، یکی دیگر از تغییراتی که در قانون فدرال صورت گرفت موجب شد زنی بتواند از شوهرش که او را دو سال رها کرده بود، برای طلاق به دادگاه شکایت کند. پیش از این، محل سکونت قانونی زن جایی بود که شوهرش زندگی میکرد، حتی اگر زن نمیدانست شوهرش کجا زندگی میکند.
• در سال 1931، فعال کارگری ساسکاچوان، آنی بولر یک سال در زندان به سر برد تا صندوق دفاعی را برای کارگران اعتصابی بر پا سازد. او توانست بعدها دو روزنامه را اداره کند و برای حقوق زنان طبقه کارگر کارهای زیادی انجام داد.
• در سال 1932، دکتر الیزابت بگشاو اداره نخستین کلینیک تنظیم خانواده کانادا را که در آن زمان غیرقانونی بود به عهده گرفت. در سال 1936، پرستار دوروتی پالمر به دلیل این که به زنان اتاوا در مورد کنترل زاد و ولد اطلاعاتی داده بود، دستگیر شد.
• در سال 1938، تمام استانها به جز نوا اسکوشیا، قوانینی را در مورد حداقل دستمزد حتی برای مردان، وضع کردند. با آغاز این فعالیت که به منظورحمایت از زنان طبقه کارگر بود، مردان کارگر نیز بهره جستند.
• در سال 1940، زنان کبک حق رأی استانی پیدا کردند.
• در سال 1941، کبک به زنان اجازه داد کارهای حقوقی انجام دهند. در همان سال، آیلین تالمن نخستین اعتصاب را در بانک کانادا سازماندهی کرد.
• در سال 1943 و هنگامی که مردان به جنگ رفته بودند، سیل گستردهای از زنان به نیروی کار جذب شدند و بسیاری از مشاغل سنتی مردان را در دست گرفتند. در سال 1945، نماینده مجلس ساسکاچوان، گلادیس استرام در مجلس اعلام کرد که «تا به حال هیچکس با کار کردن زنان مخالفت نکرده است. تنها چیزی که تا به حال با آن مخالفت کردهاند پرداخت دستمزد در قبال کار کردن زنان است.»
• گالری ملی، اثر نقاش کانادایی امیلی کار را در سال 1945 و در همان سالی که او درگذشت، به نمایش گذاشت.
• در سال 1946، محدودیت ورود زنان چینی به کانادا فروکش کرد. مردان چینی از سال 1860 به واسطه کار در ساخت و ساز راه آهن کانادا جان باخته بودند اما تا سال 1946 به آنان اجازه نداده بودند جزو اتباع کشور کانادا محسوب شوند.
• درسال 1947، زنان کانادایی دیگر به دلیل ازدواج با یک غیر کانادایی تبعیت کاناداییشان را از دست نمیدادند.
• در سال 1951، آنتاریو نخستین قانون پرداخت دستمزد مساوی را به تصویب رساند. و دیگر استانها بین سالهای 1952 تا 1975، از این قانون تبعیت کردند.
• در سال 1952، زنان مانیتوبا برای نخستین بار اجازه یافتند به عنوان هیئت منصفه به خدمت مشغول شوند. زنان نیوبرانزویک در سال 1954 و زنان پرنس ادوارد ایلند در سال 1966 توانستند به عنوان هیئت منصفه، مشغول به کار شوند.
• در سال 1954، اداره زنان فدرال تأسیس شد.
• در سال 1955، محدودیت کارکردن زنان در خدمات عمومی فدرال برداشته شد. در گذشته کارکنان زن، پس از ازدواج اخراج میشدند. این معضل 45 سال پس از گزارشی با این مضمون که «جایی که مادران کار میکنند، کودکان میمیرند» خاتمه یافت.
• در سال 1955، زنان جامائیکا، باربادوس، ترینیداد، توباگو و دیگر کشورهای کارائیب به عنوان خدمتکار استخدام و به عنوان مهاجر شناخته شدند.
• در سال 1960، زنان (و مردان) بومی حق رأی فدرال پیدا کردند.
• در سال 1965، زنی در تورنتو پناهگاهی برای روسپیها، همجنسبازان و معتادان ایجاد کرد.
• در سال 1966، زنان با تحریم وسیع سوپر مارکتها، در نبردی علیه افزایش قیمت مواد غذایی پیروز شدند.
• در سال 1967، زنان دانشجوی معترض موفق شدند ورود زنان را به هارت هاوسِ دانشگاه تورنتو یکپارچه کنند. پیشتر، زنان دانشجو هزینهها را پرداخت میکردند اما ورودشان دارای محدودیتهایی بود.
• در سال 1968، کلیسای پروتستان برای نخستین بار مقام کشیشی زنان را تصویب کرد. در همان سال، زندانیان زن زندان کینگستون، مجلهشان را با عنوان تایتوایر منتشر کردند که دیدگاه زنان را در تضاد با قانون در مقالات، شعر و رمان نشان میداد. آن سال، با انتشار کتابهای مارگارت لورنس، ماری کلر بلا و مری ون استاک، سالی بسیار خوب برای خود بیانگری زنان بود.
• در سال 1969، انتشار اطلاعات در مورد کنترل زاد و ولد، دیگر جرم نبود. در همان سال، زنان تورنتو با پوشیدن بیکینی در دمای زیر صفر اعتراض خود را نشان دادند. یکی از معترضان کتش را باز کرد تا این نوشته را نشان دهد: «من عقل دارم.» و معترضان بعدی نیز به طریقی مشابه از او پیروی کردند.
• در سال 1969، باشگاههای آزادی زنان در برخی دبیرستانها، کالجها و دانشگاهها تشکیل شدند. چند سال قبل، این باشگاهها با پیروی از گسترش «گروههای افزایش آگاهی» که غیر رسمی بودند، تشکل یافته بودند.
• در سال 1970، کنوجواک اینویت، جغد جادویی (Enchanted Owl) را که بر روی تمبرها قرار داشت، بر روی سنگ برش داد و سفارش کانادا را دریافت کرد.
• همچنین در سال 1970، و در همان سالی که گزارش نقض کمیسیون سلطنتی در مورد زنان رخ داد، زنان، صلیب کشوریِ «کاروان سقط جنین» را سازمان دادند تا بدون پرداخت هزینه به خدمات سقط جنین دست یابند. در ضمن این کمیسیون هیچ صحبتی از خشونت علیه زنان را عنوان نکرد. بر پیشانی این رخداد همچنان داغ ننگ وجود داشت.
• در سال 1971، کانادا مهاجران زن و مرد را به تعداد مساوی پذیرفت. در همین سال، دوفینِ مانیتوبا از اخراج کارگران زنی که ازدواج میکردند، دست کشید.
• در سال 1971، و پس از این که هشت زن کبکی در اوایل همان سال به دلیل اعتراض به قانون تمام مردانه هیئت منصفه به زندان افتادند، سرانجام کبِک به زنان اجازه داد تا عضو هیئت منصفه شوند. دولت فدرال قانون کار کانادا را اصلاح کرد تا از تبعیض جنسی جلوگیری شود، دستمزد زنان و مردان یکسان گردد و 17 هفته مرخصی زایمان به زنان داده شود. در ضمن یک سال بعد، دولت فدرال تبعیض جنسی را در پروندههای کیفری لغو کرد.
• در سال 1972، رزماری براون، اولین زن سیاهپوستی بود که در مجلس انتخاب شد. دولت فدرال هزینه پرداخت مراقبت از اولین فرزند را بنا نهاد. در همان سال مردم شاهد انتشار روزنامة «آن زن دیگر» بودند که روزنامهای همجنسگرا و فمینیست بود.
• در سال 1973، و صدها سال پس از این که زنان حتی اجازه نداشتند در اکثر دانشگاهها ثبت نام کنند یا فارغالتحصیل شوند، پائولین جوت نخستین رئیس زن دانشگاه کمک آموزشی سیمون فریزر در برنابی شد. جوت همچنان دست از مبارزه بر نداشت. او پیش رفت و عضوی از مجلس شد و بر روی موضوعات صلح ، خلع سلاح و برابری حقوق زنان تمرکز کرد.
• در سال 1973، اولین مراکز بحران تجاوز جنسی کانادا در ونکوور و تورنتو افتتاح شد. در همان سال، اینتروال هاوس که نخستین پناهگاه زنان آزار دیده بود، در تورنتو گشایش یافت. و در سال 1975 تعداد این خانهها به پنج خانه رسید. این مطلب 73 سال پس از این واقعه بود که زنی که در آسایشگاه روانی بود، به دلیل این که اظهار کرد شوهرش او را مورد آزار قرار داده، عمل جراحی شد (شیوه درمانی که حدود سال 1898 رایج بود).
• در سال 1974، RCMP (پلیس سواره سلطنتی کانادا) اولین پلیس زن را استخدام کرد؛ یعنی صد سال بعد از این که در مجلهای در سال 1874 نوشته شده بود: «اولین و تنها جایگاه زنان در خانهشان است.»
• در سال 1975، دولت فدرال به اصلاح 11 قانون در راستای برابری زنان پرداخت؛ از جمله حقوقی برابر برای زنان و مردان به واسطة انجام خدمات عمومی.
• در سال 1976، تبعیض نژادی علیه زنان مهاجر از قانون شهروندی حذف شد.
• در سال 1978، اولین رژه «شب را بازگردان» در ونکوور انجام شد. همچنین در همان سال، مهمانداران زن هواپیما حق ادامة کار پس از ازدواج و پس از سن 32 سالگی از آن خود کردند. در همان سال قانون تغییر کرد تا زنانی که در صنایع کار میکردند، به دلیل بارداری اخراج نشوند.
• در سال 1980 در نوا اسکوشیا، نخستین زنی که صاحب کرسی رهبری حزب سیاسی استانی در مجلس شد، آلکس مکدونا بود. در همان سال، قانونی که در سال 1957 به زنان ماهیگیری که با همسرشان کار میکردند، اجازه نمیداد از مزایای UI بهرهمند شوند، لغو گردید.
• در سال 1981، 1300 زن نگران حقوقی بودند که از منشور پیشنهادی جدید حذف شده بود. آنها اعضای مجلس را به شدت محکوم کردند و این کار موجب شد حقوق زنان در قانون اساسی کانادا گنجانده شود.
• در سال 1982، عضو حزب دموکراتیک ملی و نماینده مجلس مارگارت میچل، هنگامی که موضوع خشونت علیه زنان را مطرح کرد مورد تمسخر مجلس عوام قرار گرفت. اعتراض زنان موجب توجه عموم به این موضوع شد.
• در سال 1983، قوانین مربوط به تجاوز جنسی به قوانین آزار جنسی تعمیم یافت و برای نخستین بار اگر مردی به همسرش تجاوز میکرد، جرم محسوب میشد. در همان سال، پلیس آنتاریو تحت نظارت دادستانیِ کل قرار گرفت تا به خشونتهای خانگی رسیدگی کند. پیش از این، مردان به دلیل ضرب و شتم همسرشان مجازات نمیشدند.
• در سال 1983، قانون حقوق بشر کانادا آزار جنسی در محل کار را تحت حوزه قضایی فدرال ممنوع کرد. پیش از این، اگر کارفرمایی خواستار رابطه جنسی بود، زن قادر نبود قانوناً از او شکایت کند.
• 14 سال بعد از این که رئیس انجمن زنان بومی آنتاریو، ژانت کوربیر-لاول ، دادگاه چالشبرانگیز ناموفقی را راه انداخت تا تبعیض نژادی سرخپوستان از قانون حذف شود، در سال 1985، قانون تغییر کرد تا زنان بومی که با مردان غیر بومی ازدواج میکردند بتوانند بومی بودنشان (سرخپوست) را حفظ کنند. این موضوع 99 سال بعد از این که کارمندان وزارت امور سرخپوستان به قاچاق زنان بومی متهم شدند، صورت گرفت.
• در ضمن در سال 1985، عضو انجمن CRIAW، آدری مکلاگلین، به عنوان نماینده در مجلس عوام یوکان انتخاب شد و در سال 1989 اولین رهبر زن حزب سیاسی فدرال شد.
• در سال 1986، شارون وود از کانمور آلبرتا، نخستین زن کانادایی بود که قله اورست را فتح کرد. یک قرن پیش، پزشکان مانع فعالیتهای ورزشی زنان میشدند و میگفتند رحم زنان ورزشکار خشک میشود و آنها را دچار بیماری روحی میکند.
• در سال 1988، طبق رأی نخستین زن دیوان عالی کانادا برتا ویلسون، قانون محدودیت سقط جنین کانادا از میان برداشته شد. هنگامی که این زن برای اولین بار خواست به دانشکده حقوق برود، پروفسوری به او گفت به خانه برود و بافتنیاش را ببافد.
• در سال 1993، دستورالعملهای پناهندگان کانادا تغییر کردند و این تغییر شامل آزار و اذیتی بود که زنان از نظر جنسی با آن مواجه بودند.
• در سال 1999 دیوان عالی کشور حکم کرد که استانداردها و آزمونهای کاری نمیتوانند صرفاً بر اساس قابلیتهایی باشند که به نفع مردان است. این مورد توسط تاونی مئورین صورت گرفت. او پس از انجام آزمون آمادگی جسمی رضایتبخشی که بر اساس توانایی مردان بود، نشان داد این آزمون و در واقع آمادگی جسمی ارتباطی به توانایی در کاری که باید انجام میشد، نداشت.
موارد بالا تنها فهرستی جزیی است و تمام نکات برجستهای را نشان میدهد که بیشتر مردم از آن آگاهند؛ مانند موضوع سال 1929 و بسیاری از موفقیتهایی که در تساوی حقوق مردان و زنان به دست آمده است. در اواخر سال 1800 و سراسر سال 1900، گروههای کمی از زنان برای کسب حقوقِ تمام زنان مبارزه کردند و حقوق جدیدی را از آن خود ساختند. زنان با اعمال قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناچیزی توانستند هویت و اولویتهای تمام ملل را دگرگون سازند.
این مبارزه همچنان ادامه دارد تا فقر و خشونت ریشهکن شود و این مبارزه همچنان ادامه دارد تا تساوی حقوقی که به واسطه قوانین ملی و توافقهای بینالملی حاصل شدهاند، برای تمام زنان از هر نژاد، زبان، قومیت، وضعیت اقتصادی، توانایی و گرایش جنسی، به یک واقعیت مسلم تبدیل شود. به نظر ساده میآید؟ اما سرانجام زنان حق رأی پیدا کردند. بردهداری لغو شد. دیگر همجنسگرایی جرم نیست. قوانینی علیه کار کردن کودکان تصویب شد. 8 ساعت کار روزانه و 5 روز کار در هفته به تصویب رسید. هر فکر و ایده خوبی با به پا خاستن عدهای افراد متعهد که لقب دیوانه، خیالباف و فاسد را میگیرند، تحقق مییابد. به آنها حمله کردند، مورد توهین قرار گرفتند، تف بر صورتشان انداختند، اخراج شدند و مورد تمسخر قرار گرفتند. حتی بعضیهایشان به قتل رسیدند. آنها متهم شدند که اساس و بنیان جامعه را به لرزه در آوردند و موجب سقوط اقتصاد شدند. اما در عوض، با بهبود حقوق شهروندی، اقتصاد با تمام فرازها و نشیبهایش رشد کرد زیرا زنان وارد بازار کار شدند. کسب درآمد آنها موجب شد افراد بیشتری از جامعه، پول داشته باشند و به این ترتیب بازار تغذیه شد. خوشبختانه آن یک مشت «دیوانه» محکم و پا برجا ایستادهاند. وظیفة ما این است که راهشان را ادامه دهیم زیرا دستیابی به عدالت اجتماعی همچنان برای بسیاری از زنان کانادا و سراسر جهان هدفی دشوار است. ما برای شما هزارهای شاد و پربار را آرزو میکنیم؛ هزارهای که در آن اهداف شما و اهدافی که مربوط به دنیای زنان است، سرانجام تحقق یابند.
Share
Join the Conversation