پرونده میازگا و کوئلو، موضوعی غمانگیز و در عین حال شگفتانگیز است که یادآور قدرت مخرب اعمال قانون جنایی در ویرانی زندگی افراد بیگناه میباشد، و نیز نشان میدهد که از نظر قانونی، جوابگویی دادستانها در چنین مواردی تقریباً غیرممکن است.
شرح ماوقع
در سال ۱۹۸۹، مایکل، میشل و کاتلین روس (که سنشان ۷ تا ۱۰ سال بود)، پدر و مادر تنیشان و والدین رضاعی و نیز دیگر اعضای خانواده را به سوءاستفادۀ جنسی و مذهبی متهم کردند. میشل طی مصاحبهای ویدئویی که برای پلیسِ ساسکاتون و متخصصین درمانی تهیه کرده بود، مراسم وحشتناکی را تعریف کرد که با اجبار و زور شاهدشان بودهاند؛ از جمله بچهکُشی، آدمخواری، نوشیدن خون انسان، اجبار به خوردن مدفوع خود و انجام اعمال جنسی. با وجود این که این ادعاها نامعقول بود و هیچ مدرک معتبری دال بر انجام چنین اعمالی وجود نداشت، اما پیگرد قانونی بدون وقفه ادامه داشت.
در ۱۰ جولای ۱۹۹۱، ۱۶ نفر در رابطه با ۷۰ مورد تجاوز جنسی متهم شدند. در واقع این مایکل بود که از خواهرانش سوءاستفاده میکرد و آنها را مجبور میکرد تا در اعمال جنسی شرکت کنند. کلاسنها (اولین خانوادهای که نگهداری از آنها را به عهده داشتند) به این موضوع پی بردند و از خدمات اجتماعی خواستند مایکل را به خانه دیگری متنقل کنند، که این کار نیز متعاقبا انجام شد. مایکل دوران کودکی سختی داشت و با والدینی ناشنوا، لال، الکلی و به قولی، والدینی که دچار بیماری جنسی بودند، بزرگ شده بود.
پس از آن، مایکل، خانواده کلاسن را به تجاوز جنسی متهم کرد و اظهار نمود نگران امنیت خواهرهایش است. با وجود این که خانواده جدید نیز متوجه رفتارهای مایکل شده و آن را گزارش داده بودند، اما خدمات اجتماعی، مایکل را از خواهرهایش جدا نکرد. افسر تجسس پلیس و متخصصین درمانی، این موضوع را نادیده گرفتند، در حقیقت آنها مشغول جمعآوری مدارکی علیه بزرگسالان بودند.
این تحقیقات، بزرگسالان را به دردسر انداخت. آنها معتقد بودند که بازرسان با ارایه نمونههایی در مورد سوءاستفادههای جنسی و مذهبی، بچهها را به دروغ وادار کردهاند و آنها را تشویق کردهاند تا تحت اعمال نفوذ و فشار به پاسخهای کذب تن در دهند.
تعدادی از بزرگسالان در دادگاه ساسکاچوان کوئین بنچ و دادگاه تجدید نظر گناهکار شناخته شدند. دیوان عالی کانادا حکم را لغو کرد و با وجود این که دادگاه احساس میکرد مدارک لازم برای محاکمۀ مجدد بزرگسالان وجود دارد، اتهامات متوقف شد تا کودکان از مواجهه با اقدامات قانونی بیشتر معاف شوند. در نهایت هر سه کودک گفتههای خود را تکذیب کردند.
طرح دعوی در دادگاه با سوء نیت
متعاقب پروندۀ سال ۱۹۸۹ نلس و آنتاریو، دادگاه تأیید کرد که برای اثبات دعاوی بدون علت مشخص و یا با سوء نیت، چهار شرط کلیدی لازم است. شاکی باید اثبات کند که این دادخواست:
۱ – توسط مدعی علیه آغاز شده است؛
۲ – به نفع شاکی به پایان رسیده است؛
۳ – بدون دلیلی معقول و احتمالی بنا نهاده شده است؛ و
۴ – به جای به اجرا درآوردن قانون، انگیزهای کینهتوزانه یا هدفی دیگر داشته است.
در پروندۀ فوقالذکر فقط دو مورد آخر وجود داشتند. طبق ارزیابی عینی از شرایط موجود، دلایل معقول و احتمالی برای شروع یک دادرسی کیفری وجود داشت. کینهورزی در برخی “اهداف نادرست” نهفته است که طی آن دادستان از موقعیت خود جهت هدفی به غیر از آنچه باید در نظام عدالت کیفری در نظر گرفته شود، سوءاستفاده میکند. در پرونده میازگا، وجود غرضورزی به اثبات نرسید.
پروندههای حقوقی علیه پلیس و دادستانها جهت محاکمهای کینهتوزانه، به ندرت با موفقیت همراه هستند. استقلال و اختیار دادستان برای عملکردهای عادلانه و کارآمد سیستم قضایی ضروری است.
دادستانها باید در روند مراحل قانونی اختیار داشته و در بررسیهایشان مصون باشند مگر انگیزهشان، هدفی نادرست باشد. استقلال دادستان تضمین میکند که اشخاص ثالث تأثیری بر امور قضایی ندارند. از آنجایی که دادستانی کل یکی از اعضای کابینۀ دولت است، دادستانها باید مستقل باقی بمانند. امروزه آزمون دادستانی در کانادا این است که آیا احتمال معقولی برای محکومیت وجود دارد یا خیر.
پیگرد کیفری جهت اتهام به کسی که گناهکار نیست، هزینۀ قابل توجهی را به همراه دارد. ممکن است فرد مورد تمسخر و تحقیر عمومی قرار گیرد، اعتبارش خدشهدار شود و نیز از افسردگی، نگرانی و ناراحتی روحی رنج ببرد. ممکن است شغلش و نیز فرصتهای شغلیاش را از دست بدهد. ممکن است چنین فردی نیاز به درمانهای پزشکی و مشاوره پیدا کند. تمام این مشکلات برای خانواده کلاسن به وجود آمد. در اواخر سال ۲۰۰۷، کیلا کلاسن گفت: «تمام عمر به من لقب بچهخوار داده بودند و هنوز هم این اسم را به دوش میکشم. این موضوع زندگی مرا نابود کرد.» حتی اگر نهایتا زندگی فرد به وضعیت اولیهاش درآید، اما ممکن است هرگز کاملاً بهبود پیدا نکند.
شرح حال طرفین پرونده در حال حاضر
در طول مراحل قانونی، دو تن از شاکیان (دنیس کولو و ماری کلاسن) از دنیا رفتند. دولت ساسکاچوان به کولوها و کلاسنها، علیرغم شکست در دادگاه، به دلیل درد و رنج و هزینههای قانونی که متحمل شده بودند، مبلغ 2 میلیون و 736 هزار دلار جریمه پرداخت کرد. آنها پس از سالها نظارت عمومی، از نظرها دور ماندند. ریچارد کلاسن با شخصی به نام شیلا استیل، وب سایت injusticebusters.org را راهاندازی کردند تا محاکمه از دیدگاه متهم توصیف شود. مساعدتها و کمکها به این وب سایت در سال ۲۰۰۶ و پس از مرگ استیل پایان یافت. در سال ۲۰۰۹، آقای کلاسن به فکر نوشتن کتابی افتاد تا دیگران را تشویق به رویارویی با چالشهایی مشابه کند، اما هنوز این کار را به پایان نرسانده است.
خواهران روس، در بزرگسالی، به دلیل سوءاستفادۀ برادرشان مبلغ ۵۶۰ هزار دلار دریافت کردند. قبلاً خواهران روس فقیر بودند. یکی از آنها بیخانمان بود و در مرکز شهر ونکوور زندگی میکرد. افسر پلیسی که رسیدگی به پرونده را به عهده داشت، بازنشسته شده است. متی میازگا همچنان به دادستانیاش در ساسکاچوان ادامه میدهد.
مترجم: میترا میرشکار
Join the Conversation