قرنهاست که تمامی جوامع متمدن، به روشی که در برابر خطر و بیعدالتی از آنها محافظت میکند و به آن پلیس میگویند، اعتماد کرده و آن را به کار میگیرند. با اینکه میدانیم که پلیس به دنبال افرادی است که نسبت به قانون نافرمانی میکنند، اما چرا در هنگام رانندگی و زمانی که با سرعت مناسب و با رعایت مقررات از کنار ماشین پلیس میگذریم، با این حال دچار اضطراب میشویم؟ این ترس در ذهن ما حک شده و علت آن نیز زیادهرویها و سوءاستفادههایی است که مامورین اجرای قانون مرتکب شده و ما بعضاً شاهد آن بودهایم. اما آنچه ذهنیت ترس از پلیس را تقویت میکند، این است که مردم اعتقاد دارند که پلیس برای حمایت از افراد جامعه به یک نحو برخورد نمیکند و بعضاً با تبعیض برخورد میکند.
رنگ پوست مردم به خصوص در آمریکای شمالی، به طور گستردهای در نحوه حمایت پلیس از افراد، موثر است و مردم باوردارند که پلیس در این بخش از دنیا، نژادپرست است و از افراد سفیدپوست در زمان بروز اختلافات، بیشتر جانبداری میکند. به همین دلیل است که افراد سفیدپوست آمریکایی و کانادایی، حتی در زمان بروز اختلافات جزیی با افراد رنگین پوست، در تماس با پلیس تردیدی به خود راه نمیدهند. البته مامورین اجرای قانون و افراد سفیدپوست، این موضوع را انکار میکنند، اما این انکارها موضوع جدیدی برای افراد رنگین پوست نیست. موارد بسیار زیادی وجود دارد که افراد سفیدپوست فقط به جهت عدم کنترل هیجانات خود، با پلیس تماس گرفته و علیه فرد رنگین پوست دیگری اتهام بیاساس وارد کردهاند.
دریکی از پروندههایی که اخیراً مطرح شده است، برای خوابیدن یکی از دانشجویان سیاهپوست در یکی از محوطههای عمومی خوابگاه دانشگاه ییل، دانشجویان با پلیس تماس گرفته و اعلام کردند فردی که در محوطه خوابگاه خوابیده، دانشجوی این دانشگاه نیست. پس از حضور پلیس برای بازجویی از این فرد، متوجه شدند که او نیز یک دانشجو همانند بقیه افراد حاضر در خوابگاه است و هزینههای دانشگاه را هم پرداخت کرده است، اما فقط به علت سیاهپوست بودن، رفتار او به عنوان یک فرد مشکوک به پلیس گزارش گردید.
حادثه دیگری که توجه افراد زیادی را در دنیای رسانههای اجتماعی به خود جلب کرد، زمانی بود که یک زن سفیدپوست در اوکلند با پلیس تماس گرفت و از خانواده سیاهپوستی که در پارک مشغول باربکیو بودند شکایت کرد و مدعی شد که این خانواده اجازه چنین کاری نداشته و باید دستگیر شوند. زمانی که پلیس به صحنه آمد متوجه شد که خانواده مورد شکایت اتفاقاً در بخش مجاز پارک مشغول باربیکو هستند.
اما یکی از پر سروصداترین پروندههایی که در آن یک فرد سفیدپوست با پلیس تماس گرفته و به یک رنگین پوست بیگناه، اتهام بیاساس وارد کرد، در سال 2018 رخ داد. در فیلم ویدیویی که در رسانههای اجتماعی دست به دست پخش شد، ترزا کلین، یک زن سفیدپوست با تلفن پلیس تماس گرفت و ادعا کرد یک پسر نه ساله سیاهپوست که در فروشگاه با مادرش در حال خرید بود، پشت او را با دستانش لمس کرده است. اما این موضوع کاملاً به دور از حقیقت بود و بررسی و بازبینی فیلم دوربین داخل فروشگاه مشخص کرد که این کودک به هیچ عنوان پشت این خانم را لمس نکرده است. در حقیقت، هنگامی که آن پسر به اطراف خود چرخید، کولهپشتی او به کمر آن زن که در حال حرکت بود، برخورد کرده بود.
به گفته نیویورک تایمز، این حادثه فقط یک نمونه دیگر از موارد متعددی است که در یک موقعیت شک برانگیز، یک سفیدپوست بسیار حساس علیه یک سیاهپوست، به پلیس شکایت کرده است. این حادثه خاص به ویژه این فرضیه را که مردم باور دارند که سیاهپوستان دچار بیش فعالی جنسی هستند تقویت میکند، حتی اگر این سیاهپوست یک پسر بچه نه ساله باشد.
مردم به این نوع نگرش عنوان “زندگی با رنگ سیاه” دادند. به این معنی که یک سیاهپوست، علیرغم اینکه به انجام کارهای عادی که شاید تمامی افراد کم و بیش به آن میپردازند، مشغول است، اما میتواند بابت رفتار عادی خود، به عنوان مظنون نیز مورد هدف قرار گیرد، زیرا مردم سفیدپوست اساساً با حضور یک فرد سیاهپوست، برای خود ترس و اضطراب روانی ایجاد میکنند. چمن زنی یک پسر 12 ساله در اوهایو، فروختن آب در خارج از منزل توسط یک دختر 8 ساله در کالیفرنیا، نشستن دو مرد جوان سیاهپوست در یک کافی شاپ استارباکس در فیلادلفیا، همگی جزو مواردی هستند که توسط یک سفیدپوست به عنوان رفتار غیرقانونی، به پلیس گزارش شدهاند.
اعلام این موارد به پلیس، چیزی فراتر از یک تصادف و همزمانی است و این پروندهها نشان میدهد که اعتبار رنگین پوستان در برابر پلیس، بسیار کمتر از اعتبار سایر افراد میباشد. در حقیقت این موضوع حاکی از وجود یک تفکر تبعیض نژادی نهادینه شده است که باید توسط جامعه مورد بررسی قرار گیرد و این بررسی از ایجاد گفتگو و گفتمان توسط تک تک اعضای جامعه آغاز میشود.
به یاد داشته باشیم که فقط منتقد بودن کافی نیست؛ باید به کمک افرادی شتافت که مورد تبعیض واقع شدهاند و از ظرفیتهای خود برای توانمند ساختن دیگران بهره گرفت.
Join the Conversation