چندین هزار سال از عمر تاریخ و فرهنگ ایرانی میگذرد و بسیاری از آداب و آیینهای ایرانیان باستان هنوز تازه و زیبا هستند. این در حالی است که جشنهای ایرانی علاوه بر جنبه شادمانی که دارند، باورهای کهن و عمیق انسانی و اخلاقی را نیز با خود از میان هزارهها گذر داده و به روزگار ما رساندهاند. در همین فصل زیبای بهار، دست کم ۱۰ جشن کهن در گاهنامه ایرانی ثبت شده است که شاید خیلی از ما چیز زیادی درباره آنها ندانیم. کهنسالی تمدن و فرهنگ ایران و مشخص نبودن زمان خاصی برای آغاز این تمدن سبب شده تا ریشه یابی کامل و جامع جشنهای ایرانی در عمل غیر ممکن باشد.
جشن های بهاری ایرانیان
ایرانیان که به گواه تاریخ مردمانی شادخو بودهاند، در طول سال، زندگی خود را با انواع و اقسام جشنهای شاد و آیینهای نشاطآفرین میگذراندهاند و فصل بهار و زندگی دوباره طبیعت هم فرصت مناسبی برای جشن و شادمانی در اختیار آنها قرار میداده است. جشنهای بهاری اجداد ایرانی ما، پس از جشنهای نوروزی فروردین ماه، از هفدهم فروردین آغاز میشود.
هفدهم فروردین، سروش روز، جشن «سروشگان» یا جشن «هفدهروز» در ستایش ایزد پیامآور خداوند و نگاهبان «بیداری» بوده است. همچنین، این روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید بوده که از گرامیترین جانوران در نزد ایرانیان به شمار میرفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش بوده است.
نوزدهم فروردین، فروردین روز یا جشن «فروردینگان» میباشد که برای گرامیداشت فُـروهر/ فَروَهَر برپا میشده است.
دوم اردیبهشت روزی است که جشنهای ماه دوم از فصل بهار از این روز شروع میشود. این روز، بهمن روز نام دارد و جشن گردآوری گلها و گیاهان دارویی از صحرا میباشد. در این روز، مردم برای گردآوری گلها و گیاهان صحرایی دل به دامان طبیعت میزدند، اما متاسفانه از این جشن کهن و زیبا جزئیات چندانی در دست نیست.
سوم اردیبهشت، اردیبهشت روز یا جشن «اردیبهشتگان» میباشد. این جشن در ستایش و گرامیداشت پاکی بوده است. اَردیبهشت همچنین نگاهبان آتش است؛ چرا که آتش بهترین جلوهگاه راستی و پاکی به شمار میرفته است.
دهم اردیبهشت ماه، روزی است که در سالنامه باستانی ایرانی به نام آبان روز، جشن چهلم نوروز شناخته میشد. این جشن زیبا در مناطق مرکزی ایران برگزار میشده است که نام دیگر آن جشن «چلمو» میباشد. بعدها جشن چهلم نوروز در شیراز، در کنار حوض ماهی سعدیه بر پا میشد. باوری عامیانه در بین مردم وجود داشت که در این روز، یک ماهی سر از آب بیرون میآورد که انگشتری زرین همراه خود دارد که نشانه بخت و اقبال است. مردم کرمان در این روز با فراهم نمودن غذا، به خصوص وسایل آش رشته و آش شیر و خوراکیهای دیگری مانند انواع میوه و تنقلات به دامن طبیعت میرفتند. غروب چهلم به اصطلاح «تنگ شوم» نام دارد که در آن، اسفند و کُندُر دود میکردند. رسم «چک و دوره» نیز رایج بوده است. بدین ترتیب که صبح چهلم، کوزهای کوچک که به اصطلاح به آن «دوره» میگفتند را زیر درختی سبز قرار میدادند و هر کس به نیت دلش، وسیلهای مانند دکمه، انگشتر و یا دستمال داخل آن میانداخت، سپس روی آن دستمال سبزی قرار میدادند. غروب، زنان و مردان دور هم مینشستند و شعر یا سرودی میخواندند و دختر نابالغی از داخل «دوره» یک شیء بیرون میآورد و هر فرد بر اساس سرودی که در موقع بیرون آوردن آن خوانده میشد، نیت خود را تفسیر میکرد. به این طریق فال میگرفتند.
باور عامیانه دیگر این بود که در این روز، نیت کرده و برای دختر شاه پریان سفره پهن میکردند. داخل سفره خوراک مرغ، نمک، انواع میوه، تنقلات و سبزی میگذاشتند و در کنار سفره شعر و سرود خوانده و موسیقی مینواختند.
پانزدهم اردیبهشت یا دی به مهر روز، جشن میانه فصل بهار و «میدیوزَرِم»، به معنای «میانه بهار/میانه فصل سبز» است. البته میانه بهار با شانزدهم اردیبهشت برابر است؛ اما در گذشته و حتی امروزه، عملاً پانزدهمین روزِ ماهِ دوم هر فصل به عنوان میانه هر فصل شناخته میشود.
Join the Conversation