در ماه سپتامبر هر سال مردم از سراسر دنیا جنبشی درباره آلزایمر به راه میاندازند و هدف آنان از این جنبش، پایان دادن به ذهنیتهای غلط در خصوص بیماریهای مغزی است. امسال هفتمین سال برگزاری ماه جهانی آلزایمر است. روز اختصاصی این جنبش نیز بیست و یکم سپتامبر میباشد.
بیماری آلزایمر شایعترین بیماری از بیماریهای تخریب کننده مغز میباشد. این بیماریها اختلالاتی هستند که در عملکرد مغز و کارکرد آن ایجاد میشود. بر اساس مرکز تحقیقات آلزایمر فیشر، در هر ۶۸ ثانیه یک نفر به بیماری آلزایمر مبتلا میشود. نام این بیماری از کاشف آن، دکتر آلویس آلزایمر گرفته شد. این پزشک عصبشناس در سال ۱۹۰۶ در حین کالبد شکافی بر روی مغز یک زن مبتلا به اختلالات گفتاری که از رفتارهای غیر قابل پیشبینی و کمبود حافظه رنج میبرد، برای نخستین بار متوجه تودههای نرم و در هم پیچیدگیهای عصبی درون مغز شد. نشانههایی که هم اکنون به عنوان نشانههای بارز بیماری شناخته میشوند. سرعت گسترش بیماری آلزایمر بعد از ۶۵ سالگی، هر ۵ سال دو برابر بیشتر میشود. برای اغلب مردم، اولین نشانههای آلزایمر در سن ۶۰ سالگی بروز پیدا میکند. عوامل ژنتیک، نقش مهمی در ابتلای فرد و گسترش بیماری او ایجاد میکند.
مهمترین مشکل این بیماری آن است که درمان آن و حتی کاهش سرعت گسترش بیماری عملاً امکان ندارد. با بالارفتن سن افراد و افزایش طول عمر، حمایت از تحقیقات مرتبط با آلزایمر نقش اساسی در جوامع خواهد داشت، زیرا در آینده نزدیک، افراد زیادی دچار این بیماری خواهند شد.
مشکل بیماریها و اختلالات روانی و مغزی آن است که نمود و آثار بیرونی مشخص و واضحی ندارند و مردم اثرات بیماریهای مغزی را فقط به جهت آن که درک درستی از آن ندارند، نادیده گرفته یا جدی نمیگیرند. زمانی که موضوع بیماری و اختلال روانی و مغزی در دادگاه مطرح میشود، معمولاً همکاری با شخص مبتلا و درک مشکلات او و تعیین مجازات مناسب کار مشکلی خواهد بود.
سالمند آزاری، چنانچه قربانی جزو بیماران مبتلا به آلزایمر و یا سایر بیماریهای مغزی و روانی باشد موضوع مهمی است که در کنار بسیاری از جرایم دیگر باید به آن توجه خاص داشت. بستگان و اقوام فرد بیمار، کارمندان خدمات اجتماعی، پلیس و مقامات حقوقی و قضایی ممکن است گزارشها و اطلاعاتی را که بر حسب وظیفه از شخص بیمار دریافت میکنند، نادیده بگیرند. زیرا ممکن است تصور کنند که قربانی صلاحیت ارائه شهادت یا گزارش را ندارد. نتیجه این عدم باور آنان و عدم اقدام برای رفع مشکل آن است که رفتارهای غیرقانونی علیه آنان همچنان ادامه پیدا میکند و یا فرد مجرم هیچگاه گرفتار قانون و محاکمه نمیگردد.
تحقیقاتی توسط پزشکان بر روی ۹۵ بیمار مبتلا به اختلالات مغزی با سن بیش از ۵۵ سال انجام شد. در این تحقیقات حافظه افراد تحت آزمایش توسط فراخواندن بخشی از اتفاقات خوشایند و ناخوشایند اخیر زندگی آنان مورد آزمایش قرار گرفت تا مشخص شود که این موضوعات چگونه بر عملکرد حافظه افراد اثر میگذارد. پاسخهای ارائه شده توسط شخص تحت آزمایش، به وسیله شخص سوم که معمولاً از بین یکی از افراد فامیل آنان انتخاب شده بود، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیقات بسیار جالب بود. پزشکان دریافتند که تعداد قابل توجهی از افراد مسن با اختلالات مغزی، پاسخهای قابل اعتماد و صحیحی به رخدادهای احساسی و عاطفی زندگی خود دادند. این افراد در مقایسه با افراد بیمار با حافظه عاطفی مختل شده، قادر بودند تا جزئیات حوادث را به دقت به یاد آورده و حوادث را پس از وقفهای کوتاه، یک بار دیگر مرور کنند. آنان همچنین دریافتند که افراد مبتلا به بیماری که در مراحل ابتدایی بیماری هستند، نسبت به وضعیت خود آگاهی بسیار خوبی دارند و قادر به بازیابی اطلاعات زندگی خود بدون هیچ کمک یا راهنمایی میباشند.
تعداد افراد مبتلا به بیماری آلزایمر رو به افزایش است و تا سال ۲۰۵۰ حدود ۱۶ میلیون نفر در آمریکا به این بیماری دچار خواهند شد. همچنین برآورد میشود که حدود ۵۰ درصد افراد مبتلا به آلزایمر مورد خشونت به ویژه توسط اعضای خانواده یا سایر افراد نگهدارنده آنان قرار گیرند. این آمار شامل افراد دچار بیماریهای مغزی و روانی که قربانی جرایم در سطح جامعه میشوند نمیگردد. تحقیقات به این نتیجه مهم رسید که باید به صحبتهای افراد دچار بیماری و اختلالات مغزی و روانی توجه کرد و گوش داد. اما همانگونه که گفته شد دادگاهها به سختی به سخنان و اطلاعات ارایه شده توسط افراد دچار آلزایمر و سایر بیماریهای مغزی و روانی اعتماد میکنند. بنابراین چنین افرادی، در دادگاهها نیز قربانی واقع میشوند.
برای اکثر مردم، از دست دادن حافظه عنوان نشانه اصلی بیماریهای مغزی شناخته میشود. اما گرچه مبتلایان به آلزایمر دچار اختلال حافظه کوتاه مدت هستند، اما نشانههای دیگری مانند ناتوانیهای جسمی نیز برای مبتلایان به بیماریهای مغزی وجود دارد. در حقیقت بر اساس تحقیقات جدید که در دانشکده عصب شناسی دانشگاه کالیفرنیا و سانفرانسیسکو به انجام رسیده مشخص شده که ارتباط مستقیمی بین برخی رفتارهای مجرمانه و برخی بیماریهای مغزی وجود دارد.
آنچه مشخص است آن است که برخی رفتارهای ناهنجار نشانههایی از بیماریهای مغزی و ناهنجاریهای روانی است. تحقیقات اخیر که بین ۲۴۰۰ بیمار مغزی انجام شده نشان داده که ارتباطی بین رفتارهای مجرمانهای مانند سرقت، تجاوز به حریم منزل دیگران، ادرار در معابر عمومی، رفتارهای نابهنجار و پیشرفته جنسی همگی نشانههای مشخصی است که در بین افرادی که در مراحل ابتدایی ناهنجاریهای گیجگاهی مغزی یا FDT قرار دارند میباشد.
افراد دارای ناهنجاری گیجگاهی، تمایل بیشتری برای انجام رفتارهای ناهنجار نسبت به بیماران مبتلا به آلزایمر دارند. در حقیقت بر اساس گزارش موسسه ملی سلامت، ۶۰ درصد افراد دارای ناهنجاری گیجگاهی مغزی بین سنین ۴۵ تا ۶۴ سال قرار دارند و همین امر باعث شیوع بیماری آلزایمر در بین افراد زیر ۶۵ سال میباشد.
ناهنجاری گیجگاهی، بیماری تخریب کننده سلولهای مغزی است که بر ناحیه پیشانی و گیجگاهی مغز اثر میگذارد. ناحیه پیشانی بر رفتارها و قابلیتهای رفتاری فرد، از جمله برنامهریزی، انجام وظایف متعدد همزمان، توجه به اشتباهات و اهمیتبندی موضوعات نظارت میکند و به فرد کمک میکند که بین موضوعات با اهمیت و کم اهمیت تفاوت بگذارند و در شرایط گوناگون متفاوت رفتار کنند. افرادی که ناحیه پیشانی مغز آنها دچار اختلال است، تجربه اختلال در مدیریت امور مالی و خندههای بلند در شرایط معمولی را داشتهاند.
رفتارهای مجرمانه یکی از نشانههای است که باعث میشود ۱۴ درصد از مردم به عنوان افراد دارای اختلال گیجگاهی شناخته شوند؛ در حالی که تنها دو درصد از مردم دچار بیماری آلزایمر میباشند. افرادی که به عنوان بیمار اختلال گیجگاهی دستهبندی شدهاند، 6.4 درصد احتمال رفتار مجرمانه علنی بیشتر از افراد دچار بیماری آلزایمر دارند.
رفتارهای خلاف شایع افراد دارای اختلال گیجگاهی، شامل سرقت، رفتارهای ناهنجار در رانندگی، رفتارهای جنسی ناهنجار و تجاوز به حریم منزل دیگران می باشد. در بیماران مبتلا به آلزایمر بیشتر این رفتار مجرمانه، محدود به ناهنجاریهای رفتاری در رانندگی میباشد که بیشتر آن نیز مربوط به اختلال در حافظه آنان میباشد.
در خصوص مجازات افرادی که با وجود اختلالات یاد شده مرتکب جرم میشوند، این مشکل وجود دارد که آیا مجازات افرادی که هیچ درکی از رفتار خود و نتایج آن ندارند منصفانه خواهد بود. در حقیقت مجازات این افراد به هیچ عنوان عامل بازدارندهای برای جلوگیری از تکرار این رفتار برای شخص محسوب نمیشود، زیرا او اصلاً به خاطر نمیآورد که چه کرده است.
در حال حاضر استانداردهای مربوط به تستهای بررسی وضعیت مغزی و روانی افراد که در دادگاهها به کار میرود، به روز نبوده وکارایی لازم را ندارند. یک راه برای حل این مشکل، بالا بردن آگاهی و درک افراد از بیماریهای روانی و مغزی است. مجریان قانون، قاضیها و وکلا باید آگاهی کامل از بیماریهای مغزی داشته باشند. در اینصورت بهتر میتوانند راهحلهای منصفانه برای قربانیانی که از این بیماریها رنج میبرند، ارائه دهند. کمکهای مالی و تحقیقات در خصوص آلزایمر و بیماریهای مغزی، یکی از گامهای اساسی است که مقامات دولتی باید به آن اقدام کنند. خنثی کردن ذهنیتهای غلط و بالا بردن درک عمومی نسبت به این موضوعات و این بیماریها میتواند محیطی معقول و منطقی برای مجازات مجرمان دارای بیماریهای مغزی ایجاد کند.
گاهی اوقات باید به افراد بیمار فرصت داد و نسبت به آنان منعطف عمل کرد و هرگز نباید به خاطر ابتلای آنان به بیماری نسبت به آن بی تفاوت بود. افراد مسن دارای اختلالات مغزی که قربانی جنایت میشوند باید بر اساس توانایی هایشان در به یادآوری خاطرات احساسی در زندگی شان دسته بندی شوند و بر این اساس نسبت به توانایی آنان برای ارائه شهادت در دادگاه تصمیم گیری کرد فراموشی و بیماریهای مغزی یکی از معضلات این عصر است که باید با بررسی و تلاش همگانی راهحل هایی برای آن بیابیم.
Join the Conversation