خانواده کریمی دو روز بیشتر نبود که آگهی اجاره واحد زیرزمین خانه خود را در سایت اجاره خدمات اینترنتی گذاشته بودند که چندین و چند مشتری آمد و ملک را بازدید کرد تا صاحبخانه بتواند تصمیم بگیرد و یکی از این کاندیداها را انتخاب کند. صاحبخانه که خانواده کم جمعیت و آرامی داشت و سالها قبل، از ایران به کانادا مهاجرت کرده بودند، ترجیح میداد که خانه را به یک نفر و یا یک زوج اجاره دهد تا با مشکلات کمتری در زمینه مسایل مالک و مستاجر روبرو شوند.
پس از رفت و آمدهای چند مشتری، یک دختر جوان کانادایی مورد تاییدشان قرار گرفت و تمام مراحل اجاره با توجه به قوانین مالک و مستاجر به خوبی انجام شد و قرار شد که مستاجر از اول ماه ژانویه سال جدید به طبقه پایین منزل، اسبابکشی کند. حتی صاحبخانه به مستاجر جدید که ناتالی نام داشت اجازه داد تا دو روز زودتر و پیش از فرارسیدن سال نو، اسبابکشی کند تا او هم سال نو را بدون نگرانی از دغدغههای اسبابکشی آغاز کند.
خانواده کریمی، خانواده بسیار خونگرم و آرام و اهل معاشرتی بودند و هر از چند گاهی مانند بیشتر خانوادههای ایرانی، دور هم جمع میشدند و مهمانی برپا میکردند و بزم آنان گاهی وقتها نیز شاید تا پاسی از شب به طول میکشید. زمان میگذشت و ظاهراً همه چیز خوب پیش میرفت. هر از گاهی نیز پارتنر مستاجر کانادایی، به منزل او آمد و رفت میکرد و زندگی به سادگی درگذر بود.
تابستان آن سال خانم و آقای کریمی تصمیم به سفر گرفتند و پسرشان آرش که بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت آنان را در سفر همراهی نمیکرد. در این مدت که آرش در خانه تنها بود، شبها دوستانش به منزل او میآمدند و دور هم جمع شده، یکی آواز میخواند و یکی مینواخت. دورهمیهای آنان اساساً پر سر و صدا و مزاحم نبود، اما گاهی هم مهمانیها پر سرو صدا و شلوغ و طولانی میشد و این موضوع برای فرهنگ ایرانی موضوع عجیبی نبود. خواهر آرش که در نزدیکی آنها زندگی میکرد، هر از گاهی به او یادآور میشد که مراقب باشد تا سر و صدای آنان مزاحم ناتالی نباشد و شاید بهتر باشد که گاهی نیز او را به مهمانیها دعوت کند؛ اما آرش اعتقاد داشت که زیاده روی نمیکند، ضمن اینکه دوستان او همه ایرانی هستند و قطعاً به ناتالی خوش نخواهد گذشت.
خانواده کریمی از سفر بازگشتند. هنوز گرد سفرشان پاک نشده بود و خاطرات سفر و فامیل را مرور میکردند که زنگ درب به صدا درآمد. پستچی نامهای سفارشی آورده بود و از آقای کریمی برای گرفتن نامه امضا گرفت. پاکتنامه را باز کردند و در نهایت تعجب دیدند که نامه از از طرف هیئت مالک و مستاجر است. ناتالی از خانواده کریمی به خاطر سر و صدا به این هیئت شکایت کرده بود و موضوع شکایت نیز این بود که به دلیل مهمانیهای متعدد و سر و صدا، ناتالی نمیتوانسته شبها بخوابد و صبحها نیز دیر به کارش میرسیده و در محل کار دچار مشکل شده است. او تقاضای چهار هزار دلار خسارت کرده بود.
آقای کریمی با وکیلی در این زمینه صحبت کرد و او پیشنهاد داد که با مستاجر مصالحه کنید. اما ناتالی پیشنهاد مصالحه را قبول نکرد و گفت روز دادگاه شما را خواهم دید. روز دادگاه فرا رسید. ساعت نه صبح هر دو طرف در هیئت رسیدگی به اختلافات مالک و مستاجر حاضر شدند. وقتی نوبت رسیدگی به پرونده آنها رسید، داور دادگاه به آقای کریمی پیشنهاد داد که اگر مالک در برابر ادعای چهار هزار دلار مطرح شده علیه او، هزار دلار به مستاجر شاکی بدهد، هیئت نیز به مستاجر دستور خواهد داد تا با دریافت این پول تا آخر ماه خانه را خالی نماید. آقای کریمی این پیشنهاد را پذیرفت و درمقابل هزار دلار، ناتالی پذیرفت تا محل اجاره خود را به صاحبخانه باز پس دهد.
آقای کریمی پس از مهاجرت به کانادا، سالها در این کشور زندگی و کار کرده بود و تجربیات فراوانی کسب کرده بود، اما این موضوع باعث شد تا تجربهای جدید به تجربیاتش اضافه شود و متوجه شود که قانون برای تامین شرایط زندگی آرام و آسوده برای مستاجر نیز حق و حقوقی تعیین کرده که مالک باید پایبند آن باشد.
Join the Conversation