محمد یعقوبی، متولد ۱۳۴۶، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامه نویس ایرانی است. او اولین بار در سال ۱۳۷۶ با کسب جایزه بهترین کارگردانی برای «زمستان ۶۶» به عنوان کارگردانی جوان مطرح شد.
به بهانه اجرای نمایش «هیولاخوانی»، مجله دادگر گفتگویی را با آقای یعقوبی در تورنتو انجام داد که در ادامه توجه شما خوانندگان عزیز را به آن جلب خواهیم کرد:
آقای یعقوبی ضمن خوشامدگویی به شما برای حضورتان در تورنتو لطفا بفرمایید که وضعیت تئاتر ایرانی را در تورنتو چگونه میبینید؟
با توجه به حدود دو سالی که من در تورنتو زندگی میکنم وضعیت تئاتر فارسیزبان تورنتو را نسبت به یکی دو سال پیش بهتر میبینم. مثلا در ماه جون سه نمایش ایرانی در تورنتو اجرا شد. این خیلی اتفاق خوبی است. ولی امیدوارم گروههای تئاتری با هم در ارتباط قرار بگیرند تا نمایشهای فارسیزبان در طی ماههای مختلف سال به روی صحنه بروند. خوب است هر از گاه دور هم جمع شویم و با هم توافق کنیم هر کس چه ماهی اجرا کند که اجرای نمایشها همزمان نشود. در صورت هماهنگی گروههای تئاتر با هم خیلی زود تعداد ثابتی بیننده تئاتر فارسی خواهیم داشت و با نمایش کارهای خوب و با کیفیت بالا این تعداد هر روز بیشتر خواهد شد.
آخرین نمایشی که در تورنتو اجرا کردید «آیسلند» نوشته نیکلاس بیلون بود. لطفا کمی در مورد آن توضیح دهید.
وقتی در این کشور زندگی میکنیم باید مردم آن را بشناسیم و بشناسانیم. ما باز هم مثل آیس لند، نمایشنامههای کانادایی را ترجمه و اجرا خواهیم کرد. این آغاز راه است. روز اجرای آیسلند در تورنتو نیکلاس بیلون هم آمد و در کنار فارسی زبانهای تورنتو نمایشنامه خودش را به زبان فارسی تماشا کرد. گروههای تئاتر فارسی زبان برای ادامه حیات بهتر است با نویسندگان و تماشاگران کانادایی تعامل هنری برقرار کنند.
به نظر شما چگونه میتوانیم این تعامل را برقرار کنیم؟
با اجرای نمایشنامههای کانادایی به زبان فارسی و نمایشنامههای ایرانی به زبان انگلیسی یا فرانسه این امر محقق میشود. این روزها نوشتن نمایشنامهای به زبان انگلیسی را شروع کردم. برای توجیه دانش زبان انگلیسی خودم هم تصمیم گرفتم درباره چهار مهاجر تازه وارد بنویسم که تلاش میکنند با هم ارتباط برقرار کنند. تازه وارد بودن شخصیتهای داستان نمایشنامه جدید من، هم نادرست بودن انگلیسی آنها را توجیه میکند و هم سبک نگارش مرا که نمیتوانم به خوبی زبان فارسی، زبان ورزی کنم. ما گروههای تئاتری ایرانی نباید خودمان را فقط به اجرای تئاتر برای فارسیزبانها محدود کنیم.
حالا چرا اجرای «هیولاخوانی»؟
من در این دو سال نمایشهایی مانند خشک سالی و دروغ ، برهان، مرد بالشی و یک دقیقه سکوت که نخستین اجرای گروه ما به زبان انگلیسی بود را در تورنتو روی صحنه بردم که پیشتر در ایران به روی صحنه رفته بود. بعد از چند اجرا از نمایشهای خودم و اجرای آیس لند از نیکولاس بیلون فکر کردیم نوبت یک نویسنده ایرانی دیگر است که در تورنتو معرفیاش کنیم. هیولاخوانی داستان مرد کوری است که کارش سانسور کتاب است. یکی کتابها را برای او میخواند تا او بگوید کدام کلمهها و جملهها باید حذف شوند.
شما تا چه اندازه تئاتر را با قانون در ارتباط میدانید؟
تئاتر برای بقای خود و امنیت خاطر به وجود قانون و حمایت قانونی نیاز دارد. ما سال گذشته یک شرکت غیرانتفاعی تئاتر تاسیس کردیم تا قانونی به ادامه فعالیت در کانادا بپردازیم ولی در ایران گروه ما و بیشتر گروههای ثبتشده، تشکیلاتی قانونی ندارند. درست است که بیشتر گروههای تئاتری در ایران تنها با اتکا به تعهد اخلاقی به یکدیگر با هم تئاتر کار میکنند و سالهاست که در ایران تئاتر تولید میشود ولی گروههای تئاتری با مشکلات فراوانی رو به رو هستند که به نداشتن امنیت قانونی اجرای تئاتر در ایران مربوط میشود.
لطفا از جایزهای که برای «یک دقیقه سکوت» در تورنتو گرفتید صحبت کنید.
من نمایش نامه یک دقیقه سکوت را در مسابقه نمایش نامه نویسی فرینج شرکت دادم با این امید که اگر اول میشد به من سالنی برای اجرا میدادند ولی سوم شد و البته فایدهاش این بود که فهمیدم با نمایشنامهام ارتباط برقرار کردهاند که برگزیده شده است. همزمان در فستیوال Summer Works هم شرکت کردم که خوشبختانه پذیرفته شد و با بازیگران کانادایی در سالن تئاتر فاکتوری هفت روز به روی صحنه رفت و استقبال خوبی هم از کار شد.
آیا تفاوت قوانین حاکم بر تئاتر ایران و کانادا بر کار شما هم تاثیرگذار بوده است؟
در ایران برای هر کاری باید مجوز دریافت کنیم. این کنترل دائمی با ذات کنترل ناشدنی تئاتر در تضاد است و برخی به دلیل این کنترل فرساینده از نوشتن یا اجرای تئاتر دست میکشند. برخی هم مثل من راهی دیگر برای ادامه کار در پیش میگیرند. اینجا در کانادا من میتوانم در چارچوب قانون درباره هر چه میخواهم بنویسم و به روی صحنه ببرم. این آزادی امیدم را به نوشتن قوی کرده است. همانطور که گفتم این روزها سرگرم نوشتن نمایشنامهای هستم.
آیا به نظر شما فضای مجازی هم باید قانون داشته باشد؟
حتما همینطور است. این آزادی ناشناس ماندن در فضای مجازی منجر به بروز بحران در حیطه اخلاق شده است. فرصت ناشناسانه توهین و تخریب دیگران در فضای مجازی فرصتی است برای ارضای میل به شر که متاسفانه میلی قویتر از میل به خیر است. البته من هوادار وجود فضای مجازی هستم و گمان میکنم فضای مجازی فرصتی است برای این دسته آدمهای اخلاقگریز که به صورت ناشناس میل خود به شر را ارضا کنند. به گمان من این تخلیه روانی باعث میشود در فضای واقعی بتوانند میل به شر خود را کنترل کنند.
آیا شما در زندگی روزمره و شخصی خودتان انسان قانونمندی هستید؟
من در دانشگاه درس حقوق خواندم. تحصیل حقوق و آشنایی با قانون نگاه مرا به زندگی تغییر داده است.
در نمایشنامه «چشمهایت را ببند» زنی میخواهد شوهرش را به دلیل خیانتی که انجام داده شخصا محاکمه کند و به همین دلیل او را زندانی میکند. آیا شما این موضوع را قانونی میدانید.
متاسفانه قانون ایران این اختیار را به همسر خیانت دیده میدهدکه همسر خیانتکار خود را بکشد و اگر مرتکب قتل ثابت کند همسرش زنا کرده است تبرئه خواهد شد. قانون همیشه چیزی درست و ارزشمند نیست. میبینید که قانون مجازات اسلامی مروج قتل و آزار است. من نمایشنامهام را در نقد این قانون نوشتهام. نمایشنامه من این پرسش را مطرح میکند که وقتی قانونی ضد انسان و هستی است چه باید کرد؟
با شناختی که ما نسبت به شما داریم بسیار انسان با اخلاقی هستید و در همه موارد حقوق دیگران را در نظر میگیرید.
به گمان من بدون رعایت اخلاق زندگی پیش نمیرود. انسانها به هم نیاز دارند و این نیاز ما را ملزم میکند که در قبال یکدیگر مبتنی بر اخلاق رفتار کنیم.
از ایرانیان تورنتو، صاحبان مشاغل، نشریات و مردم عادی چه توقعی دارید و چگونه میتوانند تئاتر را حمایت کنند؟
من یاد گرفتهام که از کسی توقعی نداشته باشم ولی خوشحال میشوم مردم تئاتر ببینند و اگر در توان آنها است از گروههای تئاتری حمایت مالی کنند. در ایران گروه ما نیازی به حمایت ویژه مالی ندارد، مردم با خرید بلیت و تماشای کارها به ما کمک میکند که ادامه دهیم. ما دست کم سی شب در ایران هر تئاتری را به روی صحنه میبریم. ولی بقای گروههای تئاتر در خارج از ایران بدون حمایت مالی خیلی سخت است.
Join the Conversation