مجید مظفری ۲۲ بهمن ۱۳۲۹ در تهران متولد شد. وی فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۳۵۰ آغاز کرد و یک دوره ۵ ماهه بازیگری را در دانشگاه ون سن پاریس پشت سر گذاشت. او برای بازی در فیلم مسافران (بهرام بیضایی) برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و برای بازی در فیلمهای سگکشی، جنگ نفتکشها و سایههای هجوم، کاندیدای بهترین بازیگر از جشنواره فیلم فجر شد.
مجله دادگر 23 اسفند سال گذشته در تهران گفتگویی را با ایشان انجام داده است که در ادامه میخوانید.
آقای مظفری، با تشکر از این که وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید. لطفا از همین ابتدا برای خوانندگان ما بفرمایید که ارتباط شما با قانون به چه شکلی است؟
متاسفانه در کشور ما شناخت از قانون بسیار ضعیف است و افراد چه تحصیل کرده و یا قشر تحصیل نکرده دوست ندارند خیلی به حوزه قانون نزدیک شوند و این موضوع حتی شامل حال من نیز میشود. شاید دلیل آن هم این باشد که قانون طوری در کشور ما تعریف شده که مردم از نزدیک شدن به آن میترسند و یا درباره آن مطالعهای انجام نمیدهند. مثلا اگر در یک جمعی میگویید که اجازه بدهید بر ای این قرارداد با وکیلم مشورت کنم همه خیلی عجیب به شما نگاه میکنند. در صورتی که هر چه بیشتر مردم با قانون و مقررات آشنا شوند و در مورد آن اطلاع پیدا کنند، کمتر دچار مشکل شده و به چالش کشیده میشوند.
بزرگترین بی قانونی یا تخلفی که تاکنون انجام دادهاید، چه بوده است؟
مربوط به رانندگی است. معمولا به دلیل مشغله کاری مجبور میشوم در رانندگی بیقانونی کنم تا با این ترافیک سنگینی که در شهر وجود دارد، زودتر به کارم برسم. امیدوارم هر چه زودتر شرایطی در کشور ایجاد شود که مشکل ترافیک و حمل و نقل عمومی برطرف شود تا همه بتوانند سر وقت به جایی که میخواهند بروند، برسند و کمتر شاهد تخلفاتی از این قبیل باشیم.
آیا شما مقوله اعدام را قبول دارید؟ یعنی فکر میکنید اعدام مثلا برای پیشگیری از قتل چه به صورت عمد و یا غیر عمد میتواند موثر باشد؟
من در مورد اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر یا برای افرادی که با تصمیم قبلی و به عمد قتلی را انجام میدهند بحثی ندارم، یعنی در واقع نه مخالفتی دارم و نه موافق آن هستم. فکر میکنم اول شاید بهتر باشد که از نظر پزشکی مورد بررسی قرار بگیرد تا مطمئن شوند که آیا این فرد از لحاظ روانی مشکلی دارد یا خیر. من اصولا با کشتن یک انسان مخالف میباشم.
آیا تا به حال شاهد جرم و جنایتی بودید؟
بله یک یا دوبار شاهد قتلهایی بودم که اتفاق افتاده بود اما میتوانست که انجام نشود. در حال حاضر پسری است که در سن 16 سالگی ناخواسته قتلی را انجام داده و الان در زندان است و حکم اعدام دارد. الان که 18 ساله شده موعد اعدامش رسیده. من توانستم میانجیگری کنم و با خانواده مقتول صحبت کنم. خوشبختانه آنها از قصاص گذشت نموده و تقاضای دیه کردهاند که امیدوارم این مبلغ هم فراهم شود و این پسر از زندان خارج شود. اما بیقانونی که در این رابطه میتوانم به آن اشاره کنم این است که قانونا دیه در کشور ما برای انسان حدود 195 میلیون تومان میباشد اما، خانواده مقتول میتوانند با هر مبلغی که میخواهند درخواست دیه کنند و قانون هم در این رابطه هیچ کمکی نمیکند. همین باعث مشکلات زیادی برای افرادی شده که در حال اعدام هستند.
آیا تا به حال شخصا در دادگاهی حضور داشتید؟
بله. سال 91 یا 92 من چکی را به امانت به شخصی داده بودم که آن فرد چک من را فروخته بود. البته بعدها مشخص شد که هم فردی که چک من را فروخته و هم آن نفری که چک را خریده همدست هستند و قصد کلاهبرداری داشتهاند. به همین دلیل من وکیل گرفتم و در داگاه حاضر شدم. دادگاه هم با شواهد و دلایلی که وجود داشت رای به بیگناهی من داد و اعلام کرد که آنها قصد کلاهبرداری از من داشتند. در دادگاه تجدید نظر هم رای به نفع من صادر شد و من توانستم رفع اثر چک را بگیرم. من همان زمان توانستم حکم جلب کسی را بگیرم که چک من به امانت پیش او بود. این شخص در داگاه عنوان کرد که تا 20 روز دیگر چک را میآورد اما زمانی که آزاد شد به هر دلیلی به ترکیه رفت و چند سالی نبود. الان هم که برگشته چک را به من برنمیگرداند. فردی هم که چک را خریداری کرده، فوت کرده است. پسر این فرد الان با این چک بر علیه من اقدام کرده و توقیف اموال از دادگاه گرفته است. من نمیدانم این چه قانونی است که وقتی در دو دادگاه و مرجع قانونی من حکم به بی گناهی میگیرم، بعد از 4 سال فردی میتواند با یک برگ چک من که هیچ ارزشی هم ندارد به دادگاه برود و توقیف اموال بگیرد و من دوباره مجبور هستم وکیل بگیرم، به دادگاه بروم و ثابت کنم که چک من امانت بوده است.
فکر میکنید تا چه اندازه سینمای ایران قانونمدار است؟
من فکر میکنم که سیستم آن اشتباه است. هیچ قانون مدونی در سینمای ما وجود ندارد که کارگردان، تهیه کننده و بازیگر طبق آن پیش بروند. ما معمولا از هر 4 سال، 1 سال کار میکنیم. زیرا مجبور هستیم هر 4 سال یک بار صبر کنیم ببینیم چه کسی میآید و چه چیزی میخواهد. ممیزی هم در این زمینه بی تاثیر نیست. ما ممیزی خیلی سختی داریم. مثلا ما در سینما و تلویزیون نمیتوانیم در مورد اقشاری مانند دکترها، وکلا، پلیسها و غیره صحبت کنیم چون میروند شکایت میکنند. تنها قشری که میتوانیم نشان دهیم قشر معتاد است که آن هم توان و نای شکایت کردن ندارد!
اگر به شما پیشنهاد کنند که در فیلمی در دادگاه نقش وکیل، مجرم یا قاضی را داشته باشید شما کدام نقش را انتخاب میکنید؟
هیچ کدام از این شغلها مورد علاقه من نیستند اما سعی میکنم همه آنها را به خوبی بازی کنم. زیرا وقتی جرمی اتفاق میافتد، تنها کسانی که از ماجرا خبر دارند و میدانند که دقیقا چه اتفاقی افتاده، دو نفری هستند که با موضوع درگیر میباشند. قاضی و و کیل باید سعی کنند تا با فکر و مدارک موجود مشخص کنند چه کسی حق را میگوید. بنابراین باید دقت و دانش کافی را در این زمینه داشته باشند و کار خیلی سختی است. بنابراین اصلا دوست ندارم نقش مجرم، شاکی و یا قاضی را بازی کنم اما، نقش وکیل را بیشتر دوست دارم، زیرا میتواند به مردم کمک کند و مشکل را حل نماید. اما به هر حال هیچ کدام از این نقشها را رد نمیکنم.
لطفا نظر خود را در مورد حقوق زن و مرد بفرمایید که آیا حقوق یکسانی دارند یا از حقوق متفاوتی باید برخوردار باشند؟
من خیلی به کانون خانواده اعتقاد دارم. متاسفانه امروزه جوانان ما خیلی کمتر تعلیم و تربیت خانوادگی و اجتماعی دارند. شاید دلیل آن هم بالا رفتن میزان استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی باشد. خانوادهها کمتر وقت میکنند که به امور خانواده رسیدگی کنند و به همین دلیل است که کانون خانوادهها کمتر صمیمیت و گرمی گذشته را دارند. من کاملا با برابری حقوق زن و مرد موافق هستم و فکر میکنم غیر از آن هم نباید باشد اما به نظر من، مسئولیت حفظ گرمی و صمیمت کانون خانواده با خانمها است. خانمها در هر سطح و شغلی که در اجتماع هستند و هر حق و حقوقی که جامعه برای آنها تعیین میکند باید از آن دفاع نموده وتمام مطالبات خود را دریافت کنند اما در نهایت جدا از همه این مسائل به خانواده رسیدگی کامل کنند چون کانون خانواده از اهمیت بالایی برخوردار است.
آیا شما هم برای خانواده خودتان قانون و مقررات خاصی دارید که در کانون گرم خانه ملزم به رعایت آنها باشید؟
در محیط خانه نباید از قانون خاصی صحبت کرد اما باید یک بینش و اصالت خانوادگی درستی برقرار باشد. تربیت و رفتار درست خانواده بسیار اهمیت دارد و فضای خانه باید برای تمام کسانی که آنجا زندگی میکنند و وارد آن میشوند محیطی امن و سالم باشد. همین نظام و بینش تربیتی میتواند حکم قانون خانواده را داشته باشد اما وجود یک سری مقررات و قوانین خشک در خانه لزومی ندارد. منظم بودن و رعایت کردن حقوق افرادی که با آنها زیر یک سقف زندگی میکنیم، کافی است.
مدتی است که شما با سینما فاصله گرفتهاید. آیا دلیل خاصی دارد؟
من با دولت گذشته نتوانستم و نشد که همکاری داشته باشم. کارهایی هم که به من پیشنهاد شد را دوست نداشتم و در حد و اندازه من نبود بنابراین بیشتر به زندگی شخصی خودم پرداختم. اما در دولت جدید دوباره این ارتباط برقرار شد. حتی خودشان پیشقدم شدند. یادم میآید یک روز زنگ خانه را زدند و رییس روابط عمومی وزارت ارشاد بود و گفت که آقای عیوبی، معاونت سینمایی آمدند که شما را ببینند. حتی پرسیدم که یعنی با دوربین و عکاس و خبرنگار آمدید؟ گفتند نه، عیادت شما آمدند. من انتظار چنین کاری را نداشتم. خیلی لطف کردند و با هم صحبت کردیم و پرسیدند که چرا کناره گیری از سینما کردی و برگرد و مشغول به کار بشو. اولین قدم هم خودشان برداشتند این بود که برای من بزرگداشتی به نام جشنواره یاس برگزار کردند. همانجا آقای پوراحمد کار به من پیشنهاد کردند به نام «کفشهایم کو» که بعد از 8 سال اولین کار من بود. سپس مدیریت «کاخ مردمی جشنواره» را به من سپردند. امیدوار هستم که در سالهای آینده هم بتوانم کارهای بیشتری انجام بدهم. اردیبهشت هم نمایشی به نام «نماینده ملت» در کانون ایرانشهر به روی صحنه بردم.
اگر قرار باشد به غیر از بازیگری کار دیگری هم انجام دهید، چه شغلی را انتخاب میکنید؟
من همیشه مخالف این کار بودم اما الان متوجه میشوم که در کشور ما حتما لازم است که بازیگر شغل دیگری هم داشته باشد. من هم دارم کافی شاپی راه اندازی میکنم کنار دریاچه چیتگر به نام «آمفی کافی» که مکانی بسیار زیباست و از همه خوانندگان شما هم دعوت میکنم که هر زمانی ایران آمدند از آن دیدن کنند.
امروزه در همه جوامع قانون و دادگاه وجود دارد اما نسبت به گذشته که شاید خیلی هم قوانین مشخصی وجود نداشت، جنگ و خشونت بیشتر شده است. به نظر شما علت آن چیست؟
شاید یکی از دلایل آن عدم شناخت سیاستمداران از فرهنگهای دیگر نقاط دنیاست. آنها همه چیز را در اقتصاد، سیاست و کشورگشایی میبینند و همین عدم شناخت فرهنگی باعث بی قانونی میشود. بیشتر مواقع میبینیم زمانی که جنگی اتفاق میافتد سیاستمداران میگویند که ما با مردم آن کشور مشکلی نداریم و مشکل ما با سیاستها و قوانین اشتباه آن کشور است اما در نهایت مردمی که همین سیاستمداران از آنها دفاع میکنند، اولین افرادی هستند که آسیب میبینند. مثلا تحریمهایی که ایجاد میشود بیشترین ضربه را به مردم یک کشور میزند و به مقامات آن کشور هیچ آسیبی وارد نمیکند. منظور من تمام سیاستمداران در سراسر دنیا است.
نقش فضای مجازی را در زندگی بازیگران و هنرمندان چگونه میبینید؟
استفاده از فضای مجازی خیلی شهرت برانگیز است اما میتواند هنرمند را از مردم دور کند یا محبوبیت آنها را کم کند. هنرمند باید میان مردم و صورت به صورت با آنها باشد. زمانی هنرمندان خودشان را میکشدند که مردم آنها را در خیابان ببینند و بشناسند اما بعد از آن که معروف میشوند، عینک میزنند که کسی آنها را نشناسد. ممکن است شبکههای اجتماعی باعث شهرت بشود اما باعث دوری از مردم هم خواهد شد.
میدانیم که امسال آقای فرهادی موفق به دریافت دومین اسکار خود شدند. آیا شما فکر میکنید سیاست موجود در دنیای امروز، در این جوایز تاثیرگذار است؟
من در یک جمله به شما بگویم که هنر زبان اعتراض به تمام بدیها و زشتیها است. شما اگر این زبان را چه سیاسی و چه غیر سیاسی استفاده کنید، برنده خواهید شد. آقای فرهادی هم از این زبان به خوبی استفاده کرده و اعتراض خود به بدیها و زشتیها را به خوبی نشان داده است و به همین دلیل هم همیشه موفق میشود.
اگر شما قرار بود در ایران یا هر نقطهای از دنیا قانونی را وضع کنید، چه قانونی را انتخاب میکردید؟
من تمام مرزها را بر میداشتم و تمام خدمات انسانی را پخش میکردم. مثلا نمیگفتم فقط آلمان بنز دارد، یا دکترهای فلان کشور خوب هستند، رفاه و رفتار انسانی باید همه جا خوب باشد. دوست داشتم همه چیزهای خوب و رفاه اجتماعی همه جا به خوبی تقسیم شود و یک زنجیره انسانی دور تمام دنیا برقرار میکردم.
آقای مظفری من شنیدم که شما قصد دارید به کانادا سفری داشته باشید و امیدواریم که به زودی میزبان شما در تورنتو باشیم. آیا شما برای مردم تورنتو پیغامی دارید؟
برادرزاده من، شایسته مظفری، کانادا زندگی میکند. من مثل دختر خودم دوستش دارم، اما متاسفانه 25 سال است که به دلیل گرفتاریها و مشغلههای کاری موفق به دیدارش نشدم. امیدوارم که به زودی سفری به کانادا داشته باشم و بتوانم یک ماهی را کنارش باشم و بچهها و همسر نازنینش را ببینم. دوست دارم به تمام ایرانیهای کانادا بگویم که «دستان من نقاشی بلد نیست اما دلم برای تمام شما پر میکشد.»
مجله دادگر از شما تشکر میکند و امیدوار هستیم که به زودی میزبان شما در تورنتو باشیم.
Join the Conversation